این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
و خانم بسیار با تجربه است، من می بینم. او با لذت فاک می کند، مقعدش به وضوح رشد کرده است و به مکیدن دیک عادت کرده است. یک زن جوان اولیه و به قول خودشان بدون عقده. من تعجب می کنم که چرا او باباش را لعنت نمی کند، او می تواند پول بیشتری برای سکس به او بدهد. یا بعد از همون مادر مزاج انرژی دیگه ای نداره؟ در هر صورت، جالب است.
فوق العاده! تکان خوردن!!! اوه